English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3993 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oncoming U پیشامد کننده اینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
randomly U پیشامد
happening U پیشامد
happenings U پیشامد
circumstance U پیشامد
accidents U پیشامد
occurrences U پیشامد
irony of fate U پیشامد
occurrence U پیشامد
exigency U پیشامد
exigencies U پیشامد
random U پیشامد
at all adventures U با هر پیشامد
accident U پیشامد
events U پیشامد سرگذشت
event U پیشامد سرگذشت
drift U دستخوش پیشامد بودن
drifting U دستخوش پیشامد بودن
drifts U دستخوش پیشامد بودن
drifted U دستخوش پیشامد بودن
to muddle on U با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
They held me culpable for the accident. U آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
random U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
randomly U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
to take ones chance U به پیشامد خودتن دردادن بقسمت خودراضی شدن
aftertime U اینده
in the time to come U اینده
futurity U اینده
comer U اینده
at a laterd U در اینده
next U اینده
forthcomming U اینده
toward U اینده
coming U اینده
lavenir U اینده
approaching U اینده
to be U اینده
forthcoming U اینده
incoming U اینده
following on U از پی اینده
future U اینده
even tual U درنتیجه اینده
upcoming U زود اینده
providential U اینده نگر
f. tense U زمان اینده
by next mail U باپست اینده
the next world U عالم اینده
the next world U جهان اینده
odd comeshortly U اینده نزدیک
nrxt monday U دوشنبه اینده
erelong U در اینده نزدیک
the future U جهان اینده
the f. winter U زمستان اینده
the a season U موسم اینده
the a season U فعل اینده
prospects U اینده نگری
sup.latest or last U دیر اینده
paulo postfuture U اینده نزدیک
catabatic U پایین اینده
prospecting U اینده نگری
nether world U جهان اینده
prospected U اینده نگری
prospect of the future U دورنمای اینده
prospect U اینده نگری
prospectively U با عطف به اینده
prospectuses U اینده نامه
prospectus U اینده نامه
prospective U مربوط به اینده
prospectiveness U وابستگی به اینده
futures contract U قرارداد اینده
proximo U درماه اینده
proximo U ماه اینده
futurity U نسل اینده
futurity U اتفاقات اینده
futurism U اینده گرایی
emergent U بیرون اینده
intercurrent U در میان اینده
katabatic U پائین اینده
offing U در اینده نزدیک
futuristic U مربوط به اینده
futures U قراردادهای اینده
looking U بنظر اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
scouts U ارزیابی حریف اینده
prescient U عالم به غیب یا اینده
future U بعد اینده اتیه
scout U ارزیابی حریف اینده
the rising generation U دوره جوانان اینده
latest U تازه گذشته اینده
emergency U ناگه اینده اورژانس
provident U صرفه جو اینده نگر
prospectiveness U چشم داشت به اینده
proximo U مربوط بماه اینده
the ensving twelve months U دوازده ماه اینده
post date U تاریخ اینده گذاشتن
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
emergencies U ناگه اینده اورژانس
tardy U دیر اینده کند
perfect foresight U اینده نگری کامل
tardiest U دیر اینده کند
emergence U ناگه اینده اورژانس
long range U مربوط به اینده دور
tardier U دیر اینده کند
otherworldiness U وابستگی بجهان اینده
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
on the th prox U در روز چهارم ماه اینده
hold over U برای اینده نگاه داشتن
exdividend U بدون سود اینده سهام
providence U صرفه جویی اینده نگری
future attacks U حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective U اثر قانون مربوط به اینده است
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
nominating U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenors U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenor U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominates U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominate U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
current liabilities U بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
bill time draft U برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
futures U قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
dynamic analisis U تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
plunging fire U تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
innovation theory U ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
intervenient U در میان اینده واقع در میان
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com